پویانپویان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پویان

شیرین کاری خطرناک پسری

سلام روز پنج شنبه طبق معمول پویانی پی پی کرده بودی و مامانی شستمت! یهو بابایی صدام کرد رفتم آشپزخونه مشغول شدم غافل از اینکه در دستشویی بازه! بابایی رفت دید تو وسط دستشویی واسه خودت نشستی!؟ واییییی سریع لباساتو عوض کردم و دست و روتو شستم !شانس آوردم از سطل آشغال چیزی ورنداشتی والا باید حمومت میدادم! خیلی شیطون بلایی مامان! ...
24 اسفند 1392

حواس پرتی های آخر سال

سلام صح روز 1شنبه بابای جلسه داشت زود رفت قرار شد من و تو با هم بریم مهد زنگ زدم آژانس  داشتم تو رو بغل می کردم بریم که دیدم توئه شیطون بلا دست کلیدمو دیشب تو ماشین انداختی و بابایی هم ماشینو برده!؟ خلاصه یه کلید درب پذیرایی پیدا کردم و سریع رفتیم رسیدم دم مهد وقتی تورو تحویل مربی(خاله مهرسا) سوار آژانس شدم دیدم ای دل غافل کیف پول همرام نیست! به آقاهه گفتم اول بریم داره  بعد دیدم که کلید در ورودی رو ندارم خلاصه راننده که آدم خوش اخلاقی بود کلی تعارف کرد بریم من به شما پول قرض میدم و از این حرفا... گفتم نه شما برید خونه مامانم اینا من هم کلید هم پول ازشون میگیرم! خلاصه از شیطون بلایی شما ما کلی علاف شدیم... ...
22 اسفند 1392

حواس پرتی 2

سلام روز 4شنبه کلی دیرم شده بودو بابابیی هم جلسه داشت زود رفت قرار شد من و تو با هم بریم مهد تورو رسوندم مهد کلی هم دیر شد بود خودم با ماشین حرکت کردم سمت اداره درست نزدیکیای  اداره از مهد زنگ زدن که شیشه شیر پسری نیست؟! چون من 2روز پیش به خاطر بازیگوشی جنابعالی کلید و هم از مادرجون گرفته بودم ناچار خودم باید برمیگشتم خلاصه خیلی خیلی عصبانی بودم! و زنگ زدم و به اداره گفتم با تاخیر میام و اومدم 2تا شیشه شیر و یه سر شیشه شور دادم مهد و کلی غر زدم سرشون که هر روز شما چرا کل وسایل سرم رو پس میدیدن که منم یادم بره! خلاصه سر بازیگوشی توئه فسقلی ما 2 روز علاف شدیم ها... ...
22 اسفند 1392

نگرانی

سلام پسرم یکماهه مرتب سرفه میکنه! آنتی بیوتیک خورده اثر نکرده! 5شنبه دوباره بردمش دکتر گفته آلرژیه! گفتم بد داروئه! بهش  دو تا اسپری داد! خیلی ناراحتم! ته دلم میگه هیچی نیست ولی خب مادرم! امیدوارم همه بچه ها سلامت باشن! پویانی منم زود زود خوب شه!
10 اسفند 1392

راه رفتن

سلام این روزا پسرم سخت تلاش میکنه راه بره! شنبه 3 اسفند خودش بدون تکیه گاه از زمین بلند شد خیلی خوشحال بود و شادی میکرد. ...
6 اسفند 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پویان می باشد